فراخوان آية الله وحيد خراسانی جهت قرائت زيارت عاشورا؛استغاثه ودعاي فرج براي ظهورحضرت مهدی علیه السلام
ازعاشوراتااربعين
؛يالثارات الحسين؛
فراخوان آية الله وحيد خراسانی جهت قرائت زيارت عاشورا؛استغاثه ودعاي فرج براي ظهورحضرت مهدی علیه السلام
ازعاشوراتااربعين
؛يالثارات الحسين؛
امروز عاشورا است ...
سالروز شهادت امام حسین علیه السلام را به مظلومترین و غریب ترین فرزندش حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه تسلیت عرض می کنم.
امشبی را شه دین در حرمش میهمان است
مکن ای صبح طلوع
صبح فردا بدنش زیر سُم اسبان است
مکن ای صبح طلوع
اگه دوست داشتید جمله ی زیر رو کامل کنید.
اگر در کربلا بودم...
دیشب مدینه بودیم و می گفتی و می خندیدم
لالایی هات تو گوشمه ، رودستت آروم خوابیدم
بابا نگو خواب می دیدم!
دیشب داداش علی اومد به روی دستام بوسه زد
می گفت عزیزم از سفر برات النگو خریدم
وای بازم خواب می دیدم!
دیشب دیدم که عمه جون با قاسم اومد خونمون
می گفت برات یه چادر خوشگل گلدار بریدم
بابا اینم خواب می دیدم!
دیشب میون دفترم ،برای داداش اصغرم
عکس عموم رو با علم کنار دریا کشیدم
نگو بازم خواب می دیدم!
یه شب جا موندم از همه ، به روی دست فاطمه
چشام می رفت که خواب بره با سیلی از خواب پریدم.
کاشکی اینم خواب می دیدم!
كربلا غم نيست
سوگ است
سوز گلوست از هجوم عطش
هر لحظه اش بغضي است بر گلوي زمان
«ترك معبد عشق تا ورود به خرابه ي شام»
كربلا از نگاه تو جاريست
كربلا غم نيست خون است
خوني كه از چشمان تو بر خاك مي چكد
از چشمان تو
آي موعود
اي وعده داده شده
كه مي آيي با صد بهار
وخزان عدالت را سرسبز مي كني
ما حقيقت كربلا را از زبان تو مي شنويم
و از نگاهت
چرا كه حقيقت كربلا پريشاني توست
آفتاب انتظارت را مي كشد
و زمان ، ظهر عاشورا را
با حضور تو تفسير مي كند
شرمنده است در فکری عمیق فرو رفته. به گذشته فکر می کند.به کارهای زشت و نابخشودنی خود.
خوب یادش می آید روز دوم محرم را. پیک آمد و دستوری جدید از جانب ابن زیاد:
«بر حسین سخت بگیر و او را جز در دشتی بی آب و گیاه فرود نیاور.»
امام حسین سلام ا...علیه فرمود:
« بگذار تا در قریه های اطراف وارد شوم»
اما او امر ابن زیاد را اجرا می کند و مانع حرکت کاروان امام حسین می شود و صحرای بی آب و گیاهِ کربلا آخرین منزل امام حسین(علیه السلام) می شود.
حالا عاشوراست و صحنه ی کارزار مهیا.
این بار او خود را بین بهشت و جهنم می بیند و می گوید:
« به خدا قسم چیزی را بر بهشت نخواهم گزید حتی اگر قطعه قطعه و سوزانده شوم.»
انتخاب او بهشت است. برای رسیدن به این هدف ، او راهی جز حرکت به سوی امام ندارد. برای رسیدن به بهشت باید به سمت امام برود او خوب می داند که حسین مسیر بهشت و رضایت خداست. باید به سمت امام برود زیرا سعادت و خوشبختی و عاقبت به خیری زیر پرچم اوست که محقق می شود.
اما با چه رویی !؟
به امام چه بگوید؟ او با امام دشمنی کرده بود! راه را بر امام بسته بود آن هم در صحرای بی آب و گیاه!
او در حق امام و خانواده ی امام ظلم کرده! او راه را بر فرزند علی و فاطمه و نوه ی رسول خدا که درود خدا بر آنها بسته بود!
او در مقابل حجت خدا ایستاده یعنی با خدا دشمنی نموده است.
وای چه گناهی؟!
آیا بزرگتر از این گناه گناهی هست!؟
اما او باید برود او می خواهد بهشت آخرین منزلش باشد. انتخاب کرده است. باید به پناهگاه امن خدا یعنی حسین پناه ببرد.
اما چگونه؟ یعنی حسین او را می بخشد؟ آیا حسین او را می پذیرد؟
گرد و خاکی به پا شد. فرمانده ی سپاهی پیاده و افسار اسب بر دست گرفته به سمت خیمه های امام می آید. می خواهد تسلیم شود. تسلیم امام. می خواهد به بندگی امام در آیدو معنای آزادی و آزادگی را بفهمد. به نشانه ی تسلیم سپر خود را واژگون بر دست گرفته و چکمه های خود را بر گردنش آویخته است. اشک می ریزد و آهسته ولی لرزان به سمت امام می آید.
تا به امام حسین می رسد به پایش می افتد:
- خدا مرا فدایت سازد ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حالا نوبت اعتراف است و اقرار به اشتباه.
منم همان کسی که راه را بر تو بستم. سایه به سایه ی تو آمدم تا تو را در این دیار پر آشوب فرود آورم... از ارتکاب این خطاها پشیمانم و به سوی خدا توبه کنان نزد تو آمده ام تا جانم را فدایت سازم. آیا مرا می بخشی؟ مرا می پذیری؟ آیا توبه ی من پذیرفته است؟
اینک نوبت امام حسین است. او رحمت بزرگ خداست .
مگر می شود توبه ی توبه کننده ای را نپذیرد.
مگر می شود حسین شرمندگی کسی را ببیند؟
دریای مهر و عطوفت است که به سوی « حر» روانه می شود و به استقبال اومی رود و اینگونه می گوید: بلند شو و بایست. تو میهمان مایی.ما دوست نداریم کسی را شرمنده ببینیم،چه برسد به میهمانمان. آری خدا توبه ی تو را می پذیرد. خداوند تو را می بخشد. خدا توبه پذیر و مهربان است.
حسین حر را پذیرفته است و با او دوستانه و مهربانانه رفتار کرده است.این بار حر باید جانفشانی کند و ارادت خود را به حسین اثبات نماید. از امام حسین اجازه ی جنگیدن می گیرد و آنچنان می جنگد که خدا راضی شود.
لحظات جان دادن حر است.حسین بر بالین او می آید. حر می پرسد: آیا از من راضی شدید؟ امام می فرماید: آری تو آزاده ای هم در دنیا و هم در آخرت. همانطور که مادرت تو را حر نام نهاد.
پرتوهای طلایی خورشیدی بر مدینه می بارید و مردم مدینه مشغول کارهای روزانه خود بودند. در یکی از کوچه های خاکی مدینه شخصی گام بر می داشت که گرد سفر بر سر و رویش نشسته بود و غریبه به نظر می رسید. او تازه وارد مدینه شده بود؛از مردم شام بود و نامش عِصام . در یکی از جاهایی که توقف کرده بود تا لحظه ای استراحت کند یا نماز بخواند،چشمش به مردی باوقار و خوش سیما افتاد و ناخودآگاه از یکی از مردم، نام او را پرسید.
وقتی متوجه شد او «حسین» فرزند «علی بن ابیطالب» است یاد سخنان معاویه افتاد:
- حسین آشوبگر است. می خواهد آسایش مردم را بگیرد...
معاویه پادشاه ستمگر شام که به دروغ خود را جانشین پیامبر می نامید همیشه از علی و فرزندانش بین مردم بد گویی می کرد تا مردم هیچ وقت پی به بزرگواری خاندان پیامبر نبرند.. عصام با یاد آوری سخنان معاویه در ذهن، خونش به جوش آمد؛ به سرعت طرف امام رفت و به او دشنام داد.از خشم بدنش می لرزید و لبهایش تکان می خورد. دندان هایش را محکم روی هم فشرد و منتظر جواب امام حسین (ع) شد ولی بر خلاف انتظارش امام عصبانی نشد و با مهربانی در جواب بی ادبی «عصام» آیه هایی از قرآن مجید را تلاوت کردند:
- گذشت پیشه کن، و به کار پسندیده فرمان ده و از نادان ها رخ بر تاب. اگر از شیطان وسوسه ای به تو رسد، به خدا پناه بر، زیرااو شنوای داناست.
در حقیقت کسانی که از خدا پروا دارند، چون وسوسه ای از شیطان به ایشان رسد خدا را به یاد آرند و آنگاه بینا شوند.(سوره ی اعراف آیات 199 تا 201)
پس از خواندن آیه ها امام فرمود:آرام باش و برای من و خودت از خدا بخشایش بخواه. اگر از ما یاری بخواهی تو را یاری خواهیم کرد و اگر کمک بخواهی کمکت می کنیم و اگر از ما راهنمایی بخواهی تو را هدایت خواهیم کرد.
امام حسین (ع)سر چشمه ی این کینه ها را می دانست و او را سرزنش نکرد اما از نادانی مردم افسوس می خورد. عصام شرمگین شد و بدون این که کلمه ای حرف بزند به زمین، چشم دوخت. در خود احساس پشیمانی و گناه می کرد. ناگهان قلبش لرزید:« خداوندا! آیا کسی که معاویه از او و خاندانش به بدی یاد می کند همین شخص است؟» سرش پایین بود و از شدت شرم و خجالت عرق بر تنش نشسته بود. در این فکر بود که چطور از امام عذرخواهی کند.
امام حسین (ع) که متوجه این موضوع شده بود، آیه ای از قرآن تلاوت فرمود:
- امروز هیچ ملامتی بر شما نیست[و من شما را بخشیدم]خداوند شما را می بخشاید و او مهربانترین مهربانان است.
پس از خواندن ای آیه امام رو به عصام کرد و فرمود:«... خسته به نظر می رسی، گویی از راه دور می آیی؟ نیازمندیهای خود را بگو که مرا بهتر از آنچه گمان برده ای خواهی یافت، ان شاء الله تعالی ...»
- عصام : آری از مردم شام هستم و قصد دارم به زیارت خانه خدا بروم.
- امام : پس تو در شهر مدینه غریب هستی و ما وظیفه داریم که از هر کمکی به تو کوتاهی نکنیم.
عصام دیگر طاقت ماندن نداشت. گویی می خواست زمین دهان باز کند و او را در کام خود فرو برد. عصام از رفتار خود پشیمان شد و از آن لحظه به بعد هیچ کس در دنیا برای او از امام حسین و پدرش دوست داشتنی تر نبود و همیشه از معاویه و فرزندش یزید که پس از او به حکومت رسید بیزار بود.

خدایا
حکمت قدمهایی را که برایم بر میداری را بر من آشکار کن تا درهایی که به سویم میگشایی را ندانسته نبندم و درهایی را که میبندی به اصرار نگشایم.
![]()
امید دل چرا در جَیب غم بردی سر خود را
بیا بنما به عالم روی از گل بهتر خود را
چه شب هایی که همچون شمع سوزان تا سحر کردینثار قبر زهرا ، اشک چشمان ترِ خود را
بیا...
بیا از جدّ خود بستان عموی شیرخوارت را، که می نوشد به جای شیر خون حنجر خود را
بیا و مگذار تا جدّت به پیش خنده ی دشمن بگیرد در بغل با گریه نعش اکبر خود را
بیا مگذارجدّت از فراز نیزه ی دشمن ببیند زیر کعب و نیزه ،اشک دختر خود را
بیا بنگر...
بیا بنگر چگونه عمه ی مظلومه ات زینب، نهاده در بیابان لاله های پرپر خود را
بیا بنگر چگونه جدّ مظلوم تو درمقتل به قاتل می دهد انگشت با انگشتر خود را
بیا...
بیا چشم تر و لب های خشک تشنگان را بین که گم کرده اند در دشت بلا آب آور خود را
امید دل چرا در جَیب غم بردی سر خود را
بیا بنما به عالم روی از گل بهتر خود را
بیا...
اللهم عجل لولیک الفرج
وه... چه تیر بارانی!!
می جنگی؟
یا
فرار میکنی؟
اگر میخواهی فرار کنی! اونقدر دور شو دورشو تا صدای هل من ناصر ینصرونی امام زمانت(حضرت مهدی عج ا... فرجه) رو نشنوی .
و تویی که می خوای بجنگی!
امروز با دعا کردنت امام زمانت رو کمک کن و تنهاش نذار.
اللهم عجل لولیک الفرج
اگر حادثه اي تلخ برايمان پيش آيد ، آن را احساس مي كنيم . اگردست روزگار عزيزي را از ما بگيرد ،دلتنگ او مي شويم و چند صباحي در عزايش به سوگ مي نشينيم ، اما چند صباحي پس از مرگ آن عزيز کمي صبور مي شويم و به وضعيت موجود عادت مي کنيم؛
اما مصيبت امام حسين و محبت ما نسبت به او تا چه اندازه بايد بالا باشد که بعد از 1369 سال از واقعه کربلا این طور برای حسين عزاداری می کنيم، سال به سال بر عطش ما افزوده مي شود.
اين نوع محبت را فقط خداوند مي تواند در وجود انسان قرار دهد چرا که مي فرمايد :« بر هر که بخواهيم رحمت خود را جاري سازيم، محبت حسين را در در دل او قرار مي دهيم.»
محبتي كه دشمن كينه اي(خليعي) ثانيه اي در مقابلش تاب نياورد و ذوب در حقانيت شد، آن هم به خاطر خاك زير پاي زائرين محبوب (امام حسين عليه السلام)
پس گواراي وجودت اي دوستدار محبوب ، اين نعمت و لطف بزرگ يعني ((حب الحسين عليه السلام ))
اما وقتي كه نام امام حسين را مي شنويم(صدا مي زنيم)، گويا مظلوميت و غريبي و بي كسي فرزند رسول خدا پايه هاي عرش را مي لرزاند ، و نيز عالمي را به ماتم مي نشاند .
امّا ، چه بگويم از مظلوميت !
اينكه ، حسين (عليه السلام ) پسر رسول خدا و سفارش شده ي علي مرتضي و فاطمه (سلام الله علیها) است ، هيچ . بگذريم از اينكه پيامبر بارها فرموده بودند: حسين مني و انا من الحسين .
آيا امام حسين شهروند مدينه بودند يا نه ؟........ مگر يكي از آموزه هاي حضرت رسول اين نبود كه مسلمين حق تعرض به ديگران حتّي مسيحيان و يهوديان را ندارند ؟
چه شد كه حسين (علیه السلام) نتوانست در مكه هم بماند ، چرا كه ممكن بود در آنجا خونش را بريزند. به سمت كوفه ، به عنوان مهمان مي رفت اما با نيزه و شمشير به استقبالش رفتند ، در آخر هم منزل او و خانواده اش سرزمين بلا و رنج ، كربلا شد.
آري ، كودكان در كربلا مي گفتند: مگر ما به ميهماني نيامنده ايم . كودكان وقتي سپاه و سپاهيان يزيد را مي ديدند وحشت زده مي پرسيدند : پدر پس لشكر تو كجاست ؟
لذاست كه حضرت مهدي(عج الله تعالی فرجه) در زيارت ناحيه مقدسه به آن لحظه جدش سلام مي دهد كه:
السلام علي المظلوم بلا ناصر
امّا واقعا ... شما بگوئيد ... به كدامين گناه ...
به چه جرمي بايد اين مصيبتها بر سر خاندان وحي بيايد كه امام زمان نسبت به جد غريبش بگويد : السلام علي المغسل بدم الجراح
يعني : سلام بر كسي كه با خون زخمهايش غسل داده شد . يعني اينكه نقطه ای از بدن نماند كه به خون مباركش آغشته نشده باشد .
السلام علي المهتوك الخباء
وقتي بخواهيم سراغ همسايه اي برويم ادب حكم مي كند كه بدون اجازه وارد نشويم . اما در كربلا در حالي كه حضرت حسين عليه السلام در حال جنگيدن بود . لشكر يزيد ميان وي و خيمه گاهش فاصله انداخت و شمر به همراه عده اي به سوي خيمه گاه حمله ور شد و گفت : آتش مهيا كنيد تا خيمه ها و كساني كه در آن هستند را بسوزانم اما كدام حرم ؟ حرمي كه امام سجاد (علیه السلام) ، حضرت زينب (سلام الله علیها) و ديگر اهل بيت حسين (علیه السلام) در آن بودند .
سلام بر آن جسدهاي عريان
سلام بر آن اعضاي قطعه قطعه شده
سلام بر آن سرهاي بالا رفته بر نيزه ها
سلام بر علي اكبر و سلام بر آن شيرخواركوچك
به راستي مگر يك شيرخوار و يك نوزاد شش ماهه چقدر آب نياز دارد . علي اصغر (علیه السلام) در آن لحظات حالتي داشت كه چه آب مي خورد و چه نمي خورد جان مي داد ، و امام فقط براي دل خوشي مادر علي اصغر از دشمن طلب آب كرد .
جملات امام زمان خطاب به امام حسين :
سلام بر آن دفن شدگان بدون كفن
سلام بر آن صورت خاك آلود
سلام برآن دندان چوب خورده
سلام كسي كه قلبش از مصيبت تو جريحه دارد اشكش به هنگام ياد تو جاريست ، اگرچه زمانه فرج مرا به تاخير انداخت و نبودم تا با آنانكه جنگيدند بجنگم ، در عوض هر صبح و شام بر تو گريه مي كنم و اگر اشك چشمم بخشكد بر تو خون گريه مي كنم .
دشمنان تو را از اسب سواري ات سرنگون كردند و اسبها تو را با سم هاي خويش كوبيدند . دشمن، سر از بدنت جدا كرد و اهل و عيالت چون بردگان به اسيري رفتند . واي بر اين سركشان گناهكار !
اي دوستان و سروران ، چند روز ديگر اين سفره ي بهشتي كه همه ميهمان آن هستيم ، جمع خواهد شد ، اما بعد از اين ايام چه خواهيم كرد ؟ نتيجه كاربردي و عيني اين مطالب چيست ؟
اگر كمي درنگ كنيم ، مي بينيم كه ما در زندگي روزمره ي خود دست به انتخاب هاي فراواني مي زنيم كه بعضي از آنها مهمتر و حساس ترند .
انتخاب يك وسيله براي منزل نوعي انتخاب است در عين حال كه انتخاب همسر هم نوعي انتخاب است . حتما انتخاب دوم حساس تر و مهمتر خواهد بود ، اما يك نوع انتخاب هست كه اگر ما درست و سنجيده آن را انتخاب كنيم ، نه تنها گذشته را جبران كرده ايم بلكه طعم زندگي و خوشبختي را به خود چشانده ايم .
مثلا حُرّ يكي از شهداي كربلا ، فكر مي كنيد علت تفاوت حرّ ِ قبل از عاشورا و حرّ ِ صبح عاشورا در چه بود . علّت اين تفاوت كه به مانند تفاوت جهنم و بهشت بود . انتخاب سنجيده و از روي ادب حرّ بود . انتخابي كه او را آزاد مرد كربلا كرد .
بياييم ما هم در زندگي هايمان حرّ ِ امام زمانمان باشيم و ملاك همه انتخاب هايمان را خشنودي ايشان قرار دهيم و اين يگانه انتخاب درست را به گم كردگان راه نيز رهنمون شويم و برترين خواسته هايمان را از خدا ، زودتر فرا رسيدن وقت ظهور قرار دهيم . كه ظهورش پايان همه ي درد هاست .
|
|
همان وقت متوجه شد که شخص عربي که سوار بر اسب است به او رسيد و سلام کرد بعدپرسيد: جناب سيد درباره چه چيز به فکر فرو رفته اي؟ و در چه انديشه اي؟
اگر مساله علمي است بفرماييد شايد من هم، اهل باشم؟ سيد بحرالعلوم فرمود:
در اين باره فکر مي کنم که چطور مي شود خداي تعالي اين همه ثواب به زائرين و گريه کنندگان بر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) مي دهد، مثلا در هرقدمي که در راه زيارت بر مي دارد، ثواب يک حج و يک عمره در نامه عملش نوشته مي شود و براي يک قطره اشک تمام گناهان صغيره و کبيره اش آمرزيده مي شود؟ آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن! من براي شما مثالي مي آورم تا مشکل حل شود. سلطاني به همراه درباريان خود به شکار مي رفت.در شکارگاه از همراهيانش دور افتادو به سختي افتاد و بسيار گرسنه شد.
خيمه اي را ديد و وارد آن خيمه شد. در آن سياه چادر، پيرزني را با پسرش ديد.
آنان درگوشه خيمه عنيزه اي (بزشيرده)داشتندو از راه مصرف شير اين بز، زندگي خودرامي گرداندند.
وقتي سلطان واردشد، او را نشناختند، ولي به خاطر پذيرايي ازمهمان، آن بز را سربريده وکباب کردند، زيرا چيز ديگري براي پذيرايي نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طوري که بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را براي اطرافيان نقل کرد.
در نهايت از ايشان سؤال کرد: اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازي پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملي بايد انجام بدهم؟ يکي از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهيد. ديگري که از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفي بدهيد. يکي ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
سلطان گفت: هر چه بدهم کم است ، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام. چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند. من هم بايد هرچه را که دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود.
بعد سوار عرب به سيد فرمود:حالا جناب بحرالعلوم ، حضرت سيد الشهداء(علیه السلام) هرچه از مال و منال و اهل و عيال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيکر داشت همه را در راه خدا داد پس اگر خداوندبه زائرين وگريه کنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود،چون خداکه خدائيش را نمي تواند به سيدالشهداء(علیه السلام) بدهد، پس هر کاري که مي تواند، انجام مي دهد، يعني با صرف نظر از مقامات عالي خودش، به زوار و گريه کنندگان آن حضرت، درجاتي عنايت مي کند.
در عين حال اينها را جزاي کامل براي فداکاري آن حضرت نمي داند.
چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد.
امام زمان علیه السلام می فرمایند: هر مومنی که بعدازگریه برسیدالشهدا برای تعجیل در فرج من دعا کند من نیز برای او دعا میکنم
مردم کوفه که از بیعت نکردن امام حسین(علیه السلام) با یزید آگاه شدند و اطلاع یافتند که حضرت مدینه را ترک کرده و اکنون در مکه به سر می برد، با یکدیگر یک رای شدند که فرزند پیامبر(صلی ا...علیه و آله )را به کوفه دعوت کنند و دربرابر یزید یاری اش کنند تا آنجا که خون خودرا نثار خاک پایش کنند.
به همین دلیل امام حسین(علیه السلام)سفیری را به کوفه فرستاد تا از صحت نامه های کوفیان با خبر شود و آن سفیر و فرستاده ی امام کسی نبود جز مسلم بن عقیل بن ابوطالب که به دستور امام به شهر کوفه عازم شد و قرار شد که بعد از گرفتن بیعت از کوفیان برای ابا عبدا...الحسین،طی نامه ای آن حضرت را باخبر سازد.
بعد از ورود مسلم (علیه السلام) به شهر کوفه حدود 18000نفر یا به قولی 25000 نفر از مردم کوفه با او بیعت کردند.مسلم با مشاهده ی استقبال مردم کوفه، نامه ای به امام حسین نوشت و به مکه فرستاد.در آن نامه آمده بود:
«رهبر قوم هرگز به خاندانش دروغ نمی گوید.جزاین نیست که هیجده هزار نفر با من بیعت کرده اند.بنابراین ،پس از دیدن نامه ،برای آمدن به کوفه تعجیل فرمایید.»
پس از فرستادن نامه توسط مسلم به سوی مکه و دعوت حسین بن علی (علیهم السلام) به کوفه،دیری نپایید که اوضاع کوفه دگرگون شد و از آن 18000 نفر،تنها چند نفر باقی مانده بودند که حاضر به یاری مسلم بودند.
و اما مسلم، تنها و بی یاور در آن دیار غربت فقط و فقط در این اندیشه بود که مولایش حسین کجاست و چه می کند. و از این موضوع هم بی خبر بود که امام حسین علیه السلام در راه کوفه است.
سر انجام مامورین ابن زیاد و یزید ،طی چندین ساعت مبارزه ، مسلم علیه السلام را گرفتند و او را به قصر حکومتی کشیدند و بردند. و این در حالی بود که مردمی که به اختیار خود با مسلم بیعت کرده بودند نظاره گر آن صحنه بودند.
در قصر ابن زیاد عمروبن حُریث که از هواداران یزید و ابن زیاد بود ولی هنوز اندک رقت قلبی داشت به غلامش گفت تا ظرف آبی برای مسلم بیاورد... .
مسلم با دست های بسته،ظرف آب را به لبهای تشنه اش نزدیک کرد اماظرف اب،از خون رنگین شد.ظرف دیگری اوردندن.این بار هنگام نوشیدن ،دندانهای جلویش به درون آب افتاد و او خوب دانست که دیگر نباید آبی بنوشد و باید تشنه از این جهان رخت بر بندد.
آنگاه به دیوار قصر تکیه زد و به پهنای صورت گریست.
شخصی از میان جمعیت برخاست و با لحنی سرزنش آمیز گفت:«مردی چون تو،که به کاری چنین بزرگ دست می زند، چرا باید بگریَد؟!»
مسلم با چشمانی اشکبار و آمیخته به خون پاسخ داد:«به خدا سوگند برای خودم نمی گریم؛بلکه به آن گروهی می اندیشم که به اعتبارِ پیام من به این سو روانند. من بر حسین و فرزندان حسین می گریم. می گریم برای آن غریبی که با خانواده اش ، راهیِ این دیار پُر مکر و فریب است.»
وسپس چنین باخود زمزمه کرد:
«پدرو مادرم فدای تو،بازگرد با خانواده ات،پیش از آنکه مردمِ کوفه تورا فریب دهند.اینان همان یاران پدرت هستند که او آرزو می کرد که بمیرد یا کشته شود و اهل کوفه را نبیند.کوفیان دروغگویند و دروغگو،سخنش اعتبار ندارد.»(الارشاد،ج2،ص84)
سپس ابن زیاد دستور کشتن مسلم(علیه السلام) را داد وآن جناب در راه یاریِ مولایش، امامِ زمانش، به شهادت رسید
سلام و رحمت وبرکاتِ خداوندبزرگ مرتبه، ونیز سلام فرشتگان مقرب و پیامبران مُرسل و امامان برگزیده ی اودر بامداد و پسین بر تو باد ای مسلم بن عقیل بن ابی طالب.لعنت خدا بر کسی که بر تو ظلم کرد.لعنت خدا برکسی که حق تو را نشناخت و حُرمت تو را کوچک شمرد.لعنت خدا بر آن کسی که با تو بیعت کرد و سپس خیانت کرد و تو راتسلیم دشمنت نمود.
خداوند به همه ي ما انسانها نعمتي عطا كرده به نام قلب ، قلبي كه با آن احساس انسانيت مي كنيم . اگر حادثه اي تلخ برايمان پيش آيد ، آن را احساس مي كنيم . اگردست روزگار عزيزي را از ما بگيرد ،دلتنگ او مي شويم و چند صباحي در عزايش به سوگ مي نشينيم ، اما چند صباحي پس از مرگ آن عزيز کمي صبور مي شويم و به وضعيت موجود عادت مي کنيم؛
اما مصيبت امام حسين و محبت ما نسبت به او تا چه اندازه بايد بالا باشد که بعد از 1369 سال از واقعه کربلا این طور برای حسين عزاداری می کنيم، سال به سال بر عطش ما افزوده مي شود.
اين نوع محبت را فقط خداوند مي تواند در وجود انسان قرار دهد چرا که مي فرمايد :« بر هر که بخواهيم رحمت خود را جاري سازيم، محبت حسين را در در دل او قرار مي دهيم.»
خواهش می کنم حتما برید و ادامه مطلب رو بخونید اگر هم وقت ندارید اونو ذخیره کنید و بعدا بخونید
نکته:نظر یادتون نره
اين چه حزني است نهفته در نام تو كه بي اختيار دل ها را مي شكند و اشك را در پشت پلكها بر قرار مي كند،اين چه غم شگرفي است كه تداعی خاطره مقدس تو را بر قلب ها مي نشاند و جگرها را خواه نا خواه به آتش مي كشاند؟
اختيار اشك دراين مصيبت با مانيست؛ مابراي ثواب گريه نمي كنيم و چه كسي مي تواند براي ثواب گريه كند.گريه كردن بال بسته مي خواهد ،گريه كردن دل شكسته مي طلبد .دل ما از سنگ هم كه باشد در مصيبت تو نه مي شكند ،كه خون مي شود .
كدام سنگ را در روز عاشورا اززمين برداشتند و دلش را خونين نديدند؟دل ما چگونه خونخون نباشد از اين مصيبت جان سوز؟چگونه مي شود كه تو بر فراز قله حقيقت باشي و فرياد بزني«هل من ناصر ينصرني» و مادرحسرت اين چهارده قرن عقب ماندن ازكلام تو،در حسرت چهارده قرن دير رسيدن به عاشوراي تو درحسرت ديرترشنيدن فرياد استمداد تو نسوزيم؟
تو پاره جگر خود را بر دست گرفتي و خون آن عزيز خداوند را به آسمان پاشيدي و گفتي:« آن چه اين مصيبت را برمن آسان مي كند در نظر معشوق بودن است»و ما تحمل اين مصيبت را كه بال هاي فرشتگان از اشك هايشان تر شده چگونه تاب بياوريم؟ اما در آن مصبت بي همتا كه برتو و زينب(سلام الله علیها) گذشته است كه امروز اسلام زنده است.

و اما در اين دوران (دوران غيبت امام زمانمان)ما چه كرده ايم؟ تو اي خواهرم آيا فرياد نجابت را بر قله عفاف سر داده اي؟ وتو اي برادرم تو كه حسين (علیه السلام) را نديده اي ، اما صداي هل من ناصر ينصروني او را پس از چهارده قرن با صداي حضرت مهدي(عج الله تعالی فرجه) مي شنوي ،هيچ از خود پرسيده اي كه آيا به نداي او پاسخ داده اي و او را ياري كرده ايد؟
پس امروز برخيزيم ،نقشي از ايمان به خدا و توسل به ائمه بر قلب هايمان بكشيم و با حسين زمان خود حضرت مهدي موعود(عج الله تعالی فرجه) بيعت كنيم كه تا جان در بدن داريم در راه او باشيم و برای تعجیل در فرجش دعا كنيم و دعا گو بسازيم.
امام زمان علیه السلام:
هر مومنی که بعدازگریه برسیدالشهدا برای تعجیل در فرج من دعا کند من نیز برای او دعا میکنم
طرح ختم قرآن به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(علیه السلام) در ماه محرم
سلام بر امام حسین، سلام بر فرزند خاتم پیامبران ،سلام بر فرزند و جگر گوشه فاطمه ی زهرا، سلام بر مظلومی که یاور نداشت. سلام بر آن کسی که جبرئیل به او افتخار می کرد ،سلام بر آن کسی که میکائیل در گهواره با او سخن می گفت سلام بر آن کسی که شاه رگ او بریده شد سلام بر سر مقدسش که از پشت سر بریده شد،سلام بر محاسن به خون خضاب شده سلام بر دندانهایی که با چوب خیزران کوبیده شد.سلام بر...{قسمت هایی از زیارت ناحیه مقدسه} توصیه میکنم حتما تواین ایام بخونیدش
آری سلام بر آن مظلوم بی یاوری که امام زمان (علیه السلام)در مورد ایشان فرمودند:
هرصبح و شام برای تو گریه می کنم واگر اشک چشمم بخشکد برتو خون گریه می کنم.
سلام بر آن کسی که در روز عاشورا فریاد بر آورد: «هل من ناصرٍینصرنی،آیا کسی هست مرا یاری کند؟»
و سلام بر فرزند ایشان حضرت مهدی که امروز این ندا بر لبان او است.
می گویند:با شنیدن فریاد «هل من ناصرٍینصرنی»امام حسین گهواره حضرت علی اصغر تکان خورد، اما آیا با شنیدن«هل من ناصرٍینصرنی» حضرت مهدی نیزدلی هست که بلرزد و به عهد و پیمانی که با امامش بسته عمل کند و به یاری آن حضرت برخیزد ؟ آیا کسی هست که در این ایام از اعماق وجود برای آن حضرت دعایی کند تادعای آن حضرت هم شامل حال او شود؟
سلام بر همه ی دوستان عزیز امید وارم که عزاداری هاتون در این ایام مورد قبول واقع شده باشه خواهش می کنم توی عزاداری هاتون وقتی دلتون شکست حتما برای امام زمان(علیه السلام) دعا کنید
تصمیم گرفتم که در ایام ماه محرم طرح ختم قرآن به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان رو اجرا کنم به همین خاطر تو وبلاگم قراردادم تاهرکدوم ازدوستان که مایل بودند یک جزءرو انتخاب کنند تا به امید خدا تا پایان ماه محرم چند دوره ختم قرآن به صورت گروهی انجام داده باشیم و هدیه کنیم به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر(علیه السلام)
دوستان که علاقه مند به یاری امام زمان می باشند و دوست دارند در این طرح شرکت کنند تو قسمت نظرات همین پست٬ جزء انتخابی خودشون رو بنویسند تا دیگه کسی اون جزء ها رو انتخاب نکند.
دوستان عزیزم فقط در قسمت نظرات جزء هایی رو انتخاب کنید که توسط دوستان شما انتخاب نشده باشند(در ضمن می توانید در یک دور چندین جزء را انتخاب کنید)
تو پست پایینی می تونید جدول جزء ها و کسانی که جزء انتخاب کرده اند رو ببینید
اگه تمایل داشتید این موضوع رو به دوستان خود اطلاع بدهید تا آنها هم در این کار خیر شرکت کنند
اللهم عجل لولیک الفرج
|
جزء |
آدرس جزء |
دوره اول |
دوره دوم |
دوره سوم |
|
1 |
از 1حمد تا 141 بقره |
یک خبرنگار |
نیلوفرآبی |
یه روزی یه جایی یه کسی |
|
2 |
از 142 بقره تا 252 بقره |
یگانه |
محمد |
نیلوفرآبی |
|
3 |
از 253بقره تا 92آل عمران |
لیلی مجنون |
کهکی |
منتظر |
|
4 |
از 93آل عمران تا23 نساء |
محبوبه |
محمدپور |
زهرا |
|
5 |
از 24نساء تا 147 نساء |
یه روزی یه جایی یه کسی |
حسن |
فاطیما |
|
6 |
از 148 نساء تا 81 مائده |
محبوبه |
مرتضی |
............... |
|
7 |
از 82 مائده تا 110 انعام |
گمنام |
یه روزی یه جایی یه کسی |
............... |
|
8 |
از 111 انعام تا 87 اعراف |
محبوبه |
گمنام |
احسانی |
|
9 |
از 88 اعراف تا 40 انفال |
محبت خدا |
نادر |
گمنام |
|
10 |
از 41 انفال تا 92 توبه |
مجید |
نادر |
............... |
|
11 |
از 93 توبه تا 5 هود |
رقص قلم |
دوست بی نام |
مجید |
|
12 |
از 6 هود تا 52 یوسف |
مریم |
گل آب |
سحر |
|
13 |
از 53 یوسف تا 52 ابراهیم |
یه روزی یه جایی یه کسی |
مجنون |
............... |
|
14 |
از ا حجر تا 128 نحل |
مرتضی |
عاشق |
............... |
|
15 |
از ا اسراء تا 74 کهف |
مرتضی |
یه روزی یه جایی یه کسی |
............... |
|
16 |
از 75 کهف تا 135 طه |
مرتضی |
یه روزی یه جایی یه کسی |
............... |
|
17 |
از 1 انبیاء تا 78 حج |
مسافرکربلا |
یه دوست |
............... |
|
18 |
از 1 مومنون تا 20 فرقان |
مسافرکربلا |
پيش قدم |
............... |
|
19 |
از 21 فرقان تا 55 نمل |
مسافرکربلا |
توحید |
............... |
|
20 |
از 56 نمل تا 45 عنکبوت |
مریم |
بهروز |
............... |
|
21 |
از 46 عنکبوت تا 30 احزاب |
یه روزی یه جایی یه کسی |
کریم |
............... |
|
22 |
از 31 احزاب تا 27 یس |
ندا |
منتظر او |
............... |
|
23 |
از 28 یس تا 31 زمر |
منتظر او |
یه روزی یه جایی یه کسی |
............... |
|
24 |
از 32 زمر تا 46 فصلت |
منتظر او |
رقص قلم |
............... |
|
25 |
از 47 فصلت تا 37 جاثیه |
لیلا |
منتظر |
............... |
|
26 |
از ۱ احقاف تا 30 ذاریات |
لیلا |
یه روزی یه جایی یه کسی |
............... |
|
27 |
از 31 ذاریات تا 29 حدید |
یه روزی یه جایی یه کسی |
نیلوفر آبی |
............... |
|
28 |
از ۱ مجادله تا 12 تحریم |
متین |
دخترباباش |
قلم |
|
29 |
از 1 ملک تا 50 مرسلات |
حمیدرضا |
المیرا |
رضا |
|
30 |
از 1 نباء تا 6 ناس |
منتظر |
گل یاس |
یه روزی یه جایی یه کسی |