با من حرف بزن ...
دلم تنگ شده است
دلم به وسعت دنيا تنگ شده است
با من حرف بزن...
با من حرف بزن...
تنها شده ام
تنهای تنها
امروز اگر تو نباشی
من! کجا خواهم بود؟
با من حرف بزن...
بیا که این منم
دوست دار تو
با من حرف بزن...
آی مرا تنها مگذار
آی... که غریبم
با من حرف بزن...
زمزمه کن
با من زمزمه کن:
"من امیدی را در خود بارور ساخته ام
تار و پودش را با عشق تو پرداخته ام
مثل تابیدن مهری در دل
مثل جوشیدن شعری از جان
مثل بالیدن عطری در گل
جریان خواهم یافت
راه خواهم افتاد از ریشه به برگ
باز از بود به هست
باز از خاموشی تا فریاد"
می خواهم با تو باشم
اجابتم کن.
* myschool
+ نوشته شده در جمعه بیست و هفتم اسفند ۱۳۸۹ ساعت 0:20 توسط حمیدرضا شکفته
|
یاد ایامی که رفت...